آموختن نحوه به کارگیری ابزار DISC شبیه به آموختن مطالب دیگر است. برای مثال آموزش چوگان بازی با رفتن به زمین و تلاش برای زدن توپ، یعنی تمرین، آغاز می شود. این کار بیانگر آن است که به هیچ وجه تنها با مطالعه کتب مختلف، حتی اگر این کتابها را کارشناسان خبره ای نوشته باشند، یا با تماشای بازی بازیکنان بزرگ یا مشاهده بازی آنان از طریق فیلم با دور کُند نمی توان این بازی را آموخت. آنچه از این راهها به دست می آید دانش نظری درباره این بازی است. روان شناسان، یادگیری را تغییر در رفتار معنی می کنند؛ یعنی توانایی انجام دادن کاری متفاوت با آنچه قبلاً انجام می گرفت؛ ولی در مطالعه و مشاهده دیگران، آنچه به دست می آید تغییر در سطح دانش یا طرز تلقی است؛ بنابراین اگر فرد واقعاً بخواهد چیزی را به معنای علمی یاد بگیرد، باید تمرین کند و آزموده شود تا آنچه را که یاد گرفته، جزئی از رفتارش بشود.
نکته دیگری که از نظر آموزشی باید در این مثال به خاطر سپرد احساسی است که در اولین ضربه به توپ به بازیکن دست می دهد؛ بیشتر بازیکنان دلواپس، دست پاچه و ناراحت هستند. این احساسِ بسیاری از افراد در آغاز هر کار جدید است. آموختن و به کارگیری علوم رفتارشناسی نیز همین طور است. مطالعه مطالب علوم رفتارشناسی فقط بر دانش و طرز تلقی خواننده تاثیر می گذارد و در صورتی می تواند مفید باشد که خواننده به آزمودن برخی از رفتارهای خود تمایل داشته باشد. باید به خاطر داشت که در اولین مرحله آزمودن یک الگوی رفتاری جدید، به منظور سعی در اجرایی مطالب ابزار DISC، فرد خیلی زود احساس ضعف و ناراحتی می کند. این حالت «خروج از انجماد» است که برای یادگیری باید آن را پشت سر گذاشت. نکته دیگری که باید در نظر گرفت این است که اولین باری که فرد می خواهد رفتار متفاوتی را برا اساس نظریه جدید از خود نشان دهد، پیش بینی می کند که احتمالاً اگر سبک رفتاری قدیم خود را به کار می گرفت بهتر عمل می کرد تا سبک جدید را (اگرچه سبک جدید در دارزمدت می تواند احتمال موفقیت بیشتری داشته باشد). به همین دلیل غالباً مدیران پس از طی یک دوره آموزش تجربی، که در آن دانش و نگرشهای جدیدی می آموزند، در می یابند که آزمودن بعضی از رفتارهای جدید برای اولین بار درست از آب در نمی آید و در نتیجه به تمام تجربه های آموزشی پاسخ منفی می دهند. در اینجاست که این سؤال مطرح می شود: «چگونه می توان این رفتارها را پذیرفت؟» و خود پاسخ می دهند: آنها قابل استفاده نیستند! «این فنون در دنیای واقعی عملی نیست». این نوع طرز تلقی برای مدیرانی که در جهت اجرای «علوم رفتارشناسی» و به منظور «مدیریت مؤثر» تلاش می کنند به عنوان معضل و مشکلی جلوه می کند که آنان را از رسیدن به مقصود باز می دارد؛ درحالیکه همه باید توجه داشته باشند که این درست همانند زدن توپ چوگان احتیاج به تمرین و ممارست دارد. هرچند احتمال موفقیت در مراحل اولیه کار بسیار کم است، ولی هر چه بیشتر تمرین شود دستیابی به «بازخور» مناسب بیشتر است و به همین دلیل بهتر می توان پیش بینی کرد که احتمال موفقیت افزایش خواهد یافت.
مرجع: کتاب مبانی مدیریت رفتار سازمانی / دکتر علی رضائیان
تهیه شده توسط: تیم آکادمی سازندگان فردا
درج دیدگاه